لازم نیست حتماً خبرنگار جوایز باشید تا بدانید گرفتن اسکار به معنای خوب بودن فیلم نیست. اغلب استریوتایپ فیلمهای برنده اسکار، فیلمهای امن و خستهکنندهای هستند که کسی را آزرده نمیکنند و برای رایدهندگان معمولی اسکار قابل قبولند، اما ممکن است برایتان جالب باشد که بدانید بسیاری از فیلمهایی که با ستایش مواجه شدهاند، در واقع جنجالی بودهاند.
در طول سالها، اسکار به فیلمهایی جایزه داده که به خاطر هر چیزی، از نژادپرستی و سوءاستفاده از کودکان گرفته تا ترنسهراسی و روایتهای «نجات توسط سفیدپوست» مورد انتقاد قرار گرفتهاند. در حالی که برخی از این جنجالها سالها بعد و با تغییر دیدگاه جامعه آشکار شدهاند، برخی دیگر تقریباً بلافاصله بعد از انتشار اولیه فیلم، موجب واکنش و گفتمانهای داغ شدهاند. مسائل مربوط به هر یک از این فیلمها قطعاً معتبر هستند و هر کس باید خودش تصمیم بگیرد که آیا نقاط ضعف بر نقاط قوت غلبه میکنند یا نه. برای برخی از آنها پاسخ ممکن است یک «بله» بیچون و چرا باشد، اما برخی دیگر برای مخاطبان پیچیدهترند.
در مقاله، به معرفی ۱۰ فیلم برنده اسکار که از جنجالیترین فیلمهای برنده اسکار در طول تاریخ هستند میپردازیم.
The Tin Drum (طبل قلع)

در فیلم «طبل قلع»، یک پسر جوان تنها کار منطقی در برابر بیرحمیهای بیپایان جنگ جهانی دوم را انجام میدهد: او مقاومت میکند تا بزرگ شود، روند پیری جسمانی خود را متوقف میکند و برای همیشه کودک باقی میماند (و بله، طبل بسیار آزاردهندهای هم به همراه دارد).
مشکل بزرگ این است که داستان واقعگرایانه جادویی فیلم شامل این میشود که بازیگری ۱۱ ساله استخدام شده تا در نهایت نقش یک نوجوان ۱۶ ساله را بازی کند، و این باعث میشود بازیگر جوان (دیوید بنت) در موقعیتهای کاملاً بزرگسالانه قرار بگیرد.
مثلاً وقتی اسکار (با بازی بنت) پودر شربت را از ناف معشوقهاش ماریا میلیسد، که توسط کاترینا تالباخ ۲۴ ساله بازی شده است — که خب، واضح است که وضعیت خوبی نیست. اگرچه «طبل قلع» جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را گرفت، اما تقریباً بلافاصله با نقد و تحریم مواجه شد. اتهامات مربوط به محتوای کودکآزاری در فیلم مطرح شد و در چندین شهر، ایالت و کشور در سراسر جهان ممنوع شد.
Boys Don’t Cry (پسرها گریه نمیکنند)

«پسرها گریه نمیکنند» چیزهای زیادی برای ارائه دارد. این فیلم داستان واقعی و تراژیک براندون تیانا، یک مرد ترنس که به طرز وحشیانهای مورد حمله قرار گرفت و در نهایت به قتل رسید، را به تصویر میکشد و نور را بر خشونت علیه افراد ترنس میتاباند، چیزی که اغلب نادیده گرفته میشود. این فیلم با بازیگری جوان و با استعداد، شامل هیلاری سوانک در نقش اصلی (که به خاطر این نقش جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت و معروف است که از همسرش، چاد لو، تشکر نکرد) و همچنین پیتر سارسگارد و کلویی سونی، ساخته شده است.
اما نکته این است که این فیلم پیچیده است و احساسات پیچیدهای ایجاد میکند. میتوان بحث کرد که چه چیزی در «پسرها گریه نمیکند» از دست رفته است وقتی نقش اصلی توسط یک زن سیسجندر بازی شده است. یا اینکه آیا نمایش مرگ خشونتآمیز تیانا بیش از حد به سمت بهرهکشی میرود یا نه. همچنین این واقعیت وجود دارد که بسیاری از شخصیتهای واقعی فیلم به شدت با نمایش خود در فیلم مخالفت کردهاند — که باید با کمی احتیاط در نظر گرفته شود، زیرا تقریباً هیچکس از نحوه نمایش خود در فیلم راضی نیست، اما با این حال در زمان انتشار فیلم، جنجالبرانگیز بود.
Swing Time (زمان رقص)

فرد استر و جینجر راجرز استاندارد کیفیت نسبتاً پایداری داشتند و «زمان رقص» نیز استثنا نیست. در این فیلم، استر (که هرگز از تماشای فیلمهای خود لذت نمیبرد) نقش لاکی را بازی میکند، کسی که تلاش میکند پول کافی برای ازدواج محترمانه با مارگارت (بتی فرنِس) پسانداز کند و در این مسیر با مربی رقص، پنی (جینجر راجرز) آشنا و عاشق او میشود. شیمی خاص آنها و مهارتهای رقص برجستهشان در سراسر فیلم به نمایش گذاشته شده و به همین دلیل جایزه اسکار بهترین ترانه اصلی برای «چگونه امشب به نظر میرسی» را دریافت کرد.
اما مشکل فیلم چه بود؟ در سال ۱۹۳۶، فرد استر با ادای احترام به یک بازیگر سیاهپوست، بیل «بوجنگلز» رابینسون، این ادای احترام شامل استفاده از بلکفیس شد. این صحنه موزیکال، اگرچه به زمان خود مربوط است، اما به یک فیلم جذاب لطمه زد و باعث ایجاد جنجال شد.
The Blind Side (کنار کور)

«کنار کور» داستان واقعی (یا تقریباً واقعی) مایکل اور، بازیکن حرفهای فوتبال آمریکایی، را روایت میکند که توسط یک خانواده سفیدپوست پذیرفته شد و در مسیر ورزش خود تشویق شد تا به موفقیت برسد و به یکی از بازیکنان NFL تبدیل شود.
اما چند مشکل وجود دارد. اول اینکه فیلم با واقعیت بازی میکند. نه به این شکل که «برای صرفهجویی در زمان این بخشها را کوتاه کردیم»، بلکه به این شکل که انتظار میرود باور کنیم مایکل اور — یک ورزشکار با استعداد — مفاهیم ابتدایی فوتبال را تا زمانی که مادر خوانده سفیدپوستش (با بازی ساندرا بولاک) برایش توضیح داد، درک نکرده بود.
روایت «نجات توسط سفیدپوست» قوی است و پیام میدهد که افراد سیاه تنها میتوانند با لطف سفیدپوستان موفق شوند. این فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را برای ساندرا بولاک به همراه داشت، اما همچنین با موجی از انتقاد مواجه شد، از جمله از خود مایکل اور. شخصیت او در فیلم تحریف شد و ارتباطش با خانواده خواندهاش که هرگز رسماً او را به فرزندخواندگی نگرفتند و ظاهراً از او مالی بهره بردند، سفیدپوستسازی شده بود.
Emilia Perez (امیلیا پرز)

هنگامی که اعلام شد نتفلیکس یک فیلم موزیکال درباره قاچاقچی مواد مخدر مانیتاس (کارلا سوفیا گاسکون) منتشر میکند که تصمیم میگیرد تغییر جنسیت دهد و جراحی تایید جنسیت انجام دهد تا زندگی جدیدی به عنوان امیلیا آغاز کند، مردم منتظر افتادن یک مشکل بودند. از ابتدا، به نظر میرسید این تولید شامل صحنههای موزیکال کامل با تورهای بینالمللی و مسائل حقوقی، بهصورت حساس با موضوعات پیچیده برخورد نمیکند.
اگرچه «امیلیا پرز» ۱۳ نامزدی اسکار دریافت کرد و دو جایزه برد — برای بازیگری مکمل زن کارلا سوفیا گاسکون و بهترین ترانه اصلی «ال مال» — این فیلم از هر سو مورد انتقاد قرار گرفت. بسیاری از مخاطبان لاتین به خاطر تصویر کلیشهای مکزیک به عنوان مأمنی برای کارتلها و همچنین عدم انتخاب بازیگران مکزیکی در نقشهای اصلی، انتقاد کردند. همزمان، مخاطبان LGBTQ به خاطر نمایش قدیمی و غیرواقعی هویت ترنس نیز گلایه کردند. در همین حال، چند توییت نفرتپراکنی از بازیگر اصلی فیلم منتشر شد که حذف شدند، اما جنجال زیادی به پا کرد.
Green Book (کتاب سبز)

یادتان است «رانندگی خانم دیزی» در سال ۱۹۸۹؟ «کتاب سبز» کمی شبیه آن است، اما معکوس، جایی که فرانک والِلونگا (ویگو مورتنسن)، نگهبان پرحرف ایتالیایی-آمریکایی، شغلی به عنوان راننده پیانیست سیاهپوست مشهور، دان شرلی (ماهرشالا علی)، پیدا میکند تا او را در تور کنسرتهای جنوب آمریکا در اوایل دهه ۱۹۶۰ همراهی کند. (عنوان «کتاب سبز» اشاره به راهنمای کوچکی دارد که مکانهای امن برای توقف سیاهپوستان را نشان میدهد.)
اگرچه فرانک در ابتدا بسیار نژادپرست است، اما در طول زمان با شرلی آشنا میشود و درمییابد که سیاهپوستان هم انسان هستند. ماهرشالا علی دومین اسکار خود را برای نقش دان شرلی دریافت کرد، اما میراث جنجالی «کتاب سبز» احتمالاً به عنوان یکی از برندههای بیدلیل و ناامیدکننده بهترین فیلم در تاریخ اسکار باقی میماند.
Pocahontas (پاکاهانتس)

فیلم «پاکاهانتس» آن موفقیت عظیمی که دیزنی انتظار داشت، نداشت و پس از «شیر شاه»، «علاءالدین» و «دیو و دلبر» منتشر شد. داستان عشق ممنوع بین زن جوان بومی آمریکا، پاکاهانتس، و کولونیزهکننده سفیدپوست، جان اسمیت، دو جایزه اسکار برای بهترین ترانه اصلی و بهترین موسیقی متن دریافت کرد، اما نقدها مانع از مطرح شدن فیلم نشد.
اگرچه فیلم به اعتبار تمرکز بر شخصیتهای بومی داستان و تصویر آمریکا در دوران اولیه، شایسته تقدیر است، اما مشکلاتی وجود دارد. ازدواج پاکاهانتس با جان رولف زمانی اتفاق افتاد که او تنها ۱۷ سال داشت، پیش از اینکه به انگلستان منتقل شود و در ۲۰ سالگی از آبله بمیرد. این پایان خوشی برای یک شاهزاده دیزنی نیست.
Slumdog Millionaire (میلیونر زاغهنشین)

اگرچه «میلیونر زاغهنشین» یکی از الهامبخشترین و محبوبترین فیلمهای دنی بویل است — که با نامزدی در ۱۰ بخش اسکار و دریافت ۸ جایزه، از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی همراه بود — از همان ابتدا با جنجال روبهرو شد.
این فیلم داستان بلوغ یک پسر جوان هندی به نام جمال (با بازی دیو پاتل به عنوان بزرگسال) را روایت میکند که از کودکی تا بزرگسالی در زاغههای بمبئی رشد میکند، در حالی که به دنبال عشق زندگیاش، لاتیکا (فرید پینتو)، است. زندگی اولیه جمال پر از خشونت و رنج بود، که بسیاری از منتقدان — به ویژه از هند — آن را «پورنوگرافی فقر» خواندند که از درد شخصیتها لذت میبرد.
از آنجا که فیلم با شخصیتهای اصلی (جمال، برادر بزرگترش سمیر و لاتیکا) در کودکی و نوجوانی آغاز میشود، سوالاتی مطرح شد که آیا «میلیونر زاغهنشین» از بازیگران جوان خود سوءاستفاده کرده است یا خیر. آیا آنها برای لحظاتی کوتاه از زاغهها خارج شدند و پس از اتمام فیلم به زندگی قبلی خود بازگشتند؟ اگرچه دنی بویل ادعا کرد که تدابیری برای حمایت از بازیگران جوان اتخاذ شده، مشخص نیست که آیا این کافی بوده یا خیر.
Memoirs of a Geisha (خاطرات یک گیشا)

«خاطرات یک گیشا» یک درام تاریخی بر اساس رمان آرتور گلدن درباره دختر جوان ژاپنی است که به خانه گیشا فروخته میشود. این فیلم در غرب به خاطر نادرستیهای فرهنگی مورد انتقاد قرار گرفت، اما در آسیا جنجال بزرگی به پا کرد.
مشکل اصلی این بود که فیلمسازان — بدون توجه به حساسیتهای سیاسی و تاریخی — سه بازیگر چینی در نقشهای اصلی انتخاب کردند. در حالی که شاید مخاطبان ژاپنی از حضور بازیگران چینی به عنوان گیشا خوشحال نبودند، این موضوع در مقایسه با احساسات مخاطبان چینی بسیار کمتر بود.
«خاطرات یک گیشا» از نمایش در سینماهای چین ممنوع شد، و دولت چین اعلام کرد که ستاره فیلم، ژانگ زییی، به خاطر بازی در فیلم باعث «شرم ملی چین» شده است.
Get Out Your Handkerchiefs (دستمالهایت را بیاور)

در «دستمالهایت را بیاور»، سولانژ (کارول لور) در یک رابطه سهنفره با رائول (ژرار دوپاردیو) و استفان (پاتریک دِواره) گرفتار میشود، که هیچکدام قادر به ارضای او از نظر جنسی یا فکری نیستند.
اما قسمت جنجالی فیلم این است که سولانژ عاشق یک نابغه ریاضی ۱۳ ساله به نام کریستین (ریتون لیبمن) میشود. بله، آنها رابطه جنسی دارند، بله، سولانژ باردار میشود، و بله، این فیلم کاملاً فرانسوی است.
با وجود مسائل پیرامون رابطه جنسی با یک کودک، این فیلم جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را همان سال دریافت کرد. جالب اینجاست که اگرچه امروز این رابطه غیرقانونی و جنجالی اصلیترین مشکل فیلم محسوب میشود، اما هنگام انتشار اولیه، مخاطبان نسبت به رفتار با سولانژ بسیار عصبانی بودند، چرا که او به شدت جنسیسازی شده و به نظر میرسید تنها یک «شیء جنسی» باشد.
منبع : slashfilm